می بینمت هنوز به دیدار واپسین
گریان درآمدی که : نیما خدا نخواست
غافل که من به جز تو خدایی نداشتم
اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست
بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست
گوید به من : هر آنچه که او کرد خوب کرد
فردای ما نیامد و خورشید آرزو
تنها سپیده ای زد و آنگه غروب کرد
ادامه...
قشنگ بود نیما جان مرسی
بای بای
تا عید امسال این عکسه رو دیواره اتاقم بود الان یکی دیگه گذاشتم ولی خداییش خیلی قشنگه!!!
بی معرفت شدی!
مگه حالا دیگه نیستی؟
هستم اما الان دیگه مثل قبل دنبالش نیستم
اره منم خیلی دوس دارم
نقاشی هاش زیباست