چپ دست

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟

چپ دست

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟

صد سال تنهایی:

صد سال تنهایی

اثر گابریل گارسیا مارگز

 

صد سال تنهایی، داستان صد سال زندگی یک خانواده و فراز ها و نشیب های زندگی آنهاست که در آن زندگی ها شکل می گیرند و سپس همچون ذره ای محو در دور دست ها، به وادی بی وجودی می روند. ثانیه ها می میرند، دقایق جان می گیرند و زمان بی وقفه می گذرد. امید ها نیز چنین هستند. زمانی به صورت آرزو ها، بیانگر احساسات و افکار انسان می شوند و گاهی چون واقعیتهای شیرین، نشانگر کوشش های آنان.

رهایی از بیهودگی ها، گام نهادن بر مسیر سرافرازی و پیروزی و گریز از گرداب زندگی و گردهمایی انسانی، دوری گزیدن از تنهایی و در تنهایی به افسانه پیوند خوردن و بنا شدنه معبد کافرکیشان عشق مذهب همه و همه در این کتاب جلوه می نماید.

این اولین و آخرین رمانی بود که در زندگی ام خواندم و اگر صد سال تنهایی، برای صد سال و به تنهایی جایزه ی نوبل را به خود اختصاص دهد باز هم این جامعه ی بشری به آن مدیون و بدهکار است.

من در این کتاب رمدیوس را دیدم که عروس 9 ساله ی خانواده ی بوئندیا بود و برای صد سال عکسش بر روی طاقچه ی خانه ماند و هر دختر شیرین بخت خانواده با آن نام خوانده شد.

من در این کتاب سرهنگ آئورلیانو بوئندیا را دیدم که از کوچکی به بزرگی رسید و یاد او در ذهن مرد به اسم افسانه ای مرد. با این که او هفده پسر داشت اما هیچ کدام از آنها به خانه نرسیدند و به جرم خاص بودن و قدرتمند بودن به دست نامردمان قدرت طلب مردند.

من در این داستان خوزه آرکادیو بوئندیا را دیدم که با دستان خود شهری و خانوده ای بنا کرد ولی در حالی که از دیوانگی به درخت بسته شده بود مرد.

من در این کتاب اورسولا را دیدم که مادی بود که واژه ی مادر برای وصف او کافی است.

من در این کتاب چیز هایی دیدم که باید دید.

من با این کتاب زندگی کردم و همین بس ...

پنج زبان عشق چگونه بگویم دوستت دارم:

 

 

این کتاب رو سالها پیش خوندم ،" پنج زبان عشق، چگونه بگویم دوستت دارم" از انتشارات ویدا نویسندش یادم نیست کتابی حدوداْ ۱۰۰-۱۲۰ صفحه ای، اینم مثل کتاب قبل اسمش فریبندست و به نظر آدم میاد که از این کتاب الکی ها باشه که می خواد از عشق و عاشقی حرف بزنه که برو زن بگیر خوبه و از این حرفا ....

اما نه این کتاب راجع به پنج راه ارتباط انسان هاست چه مردها با زن ها، چه زن ها با زن ها و چه مردها با مردها صحبت می کنه.

من مدتی با این کتاب زندگی کردم و چیزای زیادی ازش یاد گرفتم.

در این کتاب از پنج راه ارتباط یاد شده که همه ی ما کم و بیش از اون ها استفاده می کنیم و در روابط تازمون سعی می کنیم تمام این کار ها رو انجام بدیم، اما نکته این جاست که هر کس تنها یکی از این به اصطلاح زبان ها رو ملکه ی وجودی خودش کرده و ما باید بفهمیم و بدونیم برای طرف مقابلمون کدوم یک از اون ها مهمتره و از اون استفاده کنیم اما این بدین معنا نیست که از بقیه ی اون ها استفاده نکنیم.

تنها کسی هم که می تونه به شما بگه زبان عشقتون چیه خودتونید وقتی فهمیدید اون رو به بقیه هم بگید تا در روابطتون پیشرفت کنید.

 

زبان ها:

 

۱-     کلام تأیید آمیز

۲-     وقت گذاشتن

۳-     هدیه دادن

۴-     خدمت کردن

۵-     تماس فیزیکی

 

من الان این کتاب رو ندارم اما همون چیزه کمی که یادم میاد رو براتون می نویسم:

 

۱- کلام تأیید آمیز:

 

کلام تأیید آمیز فقط یک چیزه اونم این که کاری رو که طرف مقابل می کنه با کلامتون تأیید کنید و نشون بدید که این کار واستون دارای اهمیته زیادیه.

مثالی که در کتاب اومده بود این بود:

اگر همسرتون زباله رو بیرون برد تنها بگید، متشکر که این کار رو کردی.

فقط همین. شما باید نشون بدین که کار های طرف مقابل رو می بینید و واسه اون ها ارزش قائل می شید.

 

۲- وقت گذاشتن:

 

وقت گذاشتن در کنار هم بودن نیست، ما ممکنه ساعت ها در کنار هم بشینیم و به یه برنامه ی تلویزیونی نگاه کنیم اما برای هم وقت نذاریم و یا حتی کیلومتر ها از هم دور باشیم و با یه تلفن برای هم وقت بذاریم. وقت گذاشتن کار سختیه اما اگه عادت کنید که حضور طرف مقابل رو درک کنید واستون مثل آب خوردن می شه.

 

۳- هدیه دادن:

 

یک اصل اساسی هست و اونم اینه که کسی که هدیه می ده، هدیه هم می خواد و این یعنی اینکه اونهایی که زبان عشقشون هدیه دادنه بسیار هم هدیه می دن.

هدیه نباید یه چیز گرون باشه، هدیه می تونه یه شاخه گل، یه یادگاری و حتی یه دست نوشته باشه.

 

۴-خدمت کردن:

 

در کتاب داستانی بود راجع به زنی که به شوهر بسیار می رسید و انواع غذا ها رو درست می کرد و به او می داد و وقتی شوهر غذا نمی خورد زن عصبانی می شد و با او قهر می کرد. همه فکر می کردن عشق زن در غذاست اما اشتباه می کردن، زن خدمت می کرد و انتظار داشت خدمتش مورد تأیید قرار بگیره و صد البته که در مقابل خدمتی که می کرد انتظار خدمت از طرف مقابل رو داشت.

 

۵-تماس فیزیکی:

 

جمله ی عینی کتاب این بود:"تماس فیزیکی شامل برخورد شانه هاست تا شهوت انگیز ترین بوسه ها" اما تماس فیزیکی با سکس فرق داره در حالی که مکمل هم هستنداما با هم یکی نیستن.

آدمایی که خودشون رو به دیگران می چسبونن و دوست دارن که دیگران رو لمس کنن دارای این زبان سخت و جالب هستند.

 

"من به شخصه زبان عشقم وقت گذاشتنه شما چطور دوست عزیز ؟؟؟"

صفت های بایسته:

آخرین کتابی که خوندم کتاب "صفت های بایسته ی یک رهبر" بود، گول اسم کتاب رو نخورین این کتاب راجع به مدیریت زندگی و روابط عمومیه و هر کسی باید این چیزا رو بدونه من چاب پنجم و هشتم این کتاب رو دارم.

این یک تبلیغ نیست، این کتاب توسط جان ماکسول (John MaxWell) نوشته شده و تقریباً راجع به تمام بزرگان جهان در اون مطلب هست و انتشارات فرا این کتاب رو چاپ کرده.این کتاب تنها 2400 تومان قیمت داره (در مقابل مطالبش مفته) و چیز هایی زیادی در اون نوشته شده بخشی از کتاب رو که برای استاد اقتصاد مهندسی مون به عنوان تحقیق تایپ کرده بودم رو در ادامه ی مطلب می گذارم سعی کنید save کنید و بخونید بد نیست که هیچ عالیه !!!

البته ممکن نظر شما این نباشه، نظرتون رو به من اطلاع بدین<<حتماً

ادامه مطلب ...