چپ دست

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟

چپ دست

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟

تنها:

همیشه عاشق نقاشی های ایمان ملکی بودم

درخت:

بی مقدمه !!!
 
 
درخت جادویی

باز مادر:

از اونجایی که پست روز مادر رو پیشاپیش دادم فقط یه عکس آپ می کنم
 
مادر

کلاغ:

چند ماهی بود نقاشی نکرده بودم و طرحی نکشیده بودم. یهو هوس کردم نقاشی کنم.
مثل همیشه که ایده ای نداشتم رفتم شروع کردم به خط خطی کردن و یه طرح از تو خط خطی ها در آوردن یه طرح چند میلی متری به شکل یه پرنده و حالا وقت کشیدن بزرگش بود و در نتیجه این از آب در اومد بهم یه حسی داد !!!
نمی دونم نظر شما در باره ی این نقاشی چیه ؟؟؟
 
کلاغ های قیل و قال پرست
 

نمایندگان منتخب:

 
 
اینم از نماینده های منتخب ما:
 

آغوش گرم:

 
 
طی فوران آتفشان توی ایتالیا انسان های زیادی از بین رفتن اما این تصویر از دو نفر ادمه که آخرین لحظه ی عمرشون رو با هم بودن. نمی دونم از ترس همدیگه رو در آغوش گرفتن یا عشق اما یکی از قشنگ ترین صحنه هایی بود که دیدم.
 
آغوش عشق

محبت:

محبته در عکس زیباست و من رو یاده بشقاب استیل می اندازه٬ اما اگه دقت کنین می فهمین که دارین از بالا به یه تنگ آب نگاه می کنین.

boshghab