چپ دست

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟

چپ دست

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه ؟

دست شویی فرنگی

خواندن این خاطره را برای افراد زیر 18 سال توصیه نمی کنم>>

واسه مسابقه ی تکواندو بود که با تیم سایپا رفتیم اصفهان. رفتیم یکی از هتل های رو به روی سی و سه پل اسمش یادم نیست اما همون هتل بزرگه که باعث درد سره همه ی تیم شد !!!

وارد اتاق هامون شدیم همه تازه از راه اومده بودیم و خلاصه حسابی دست شویی لازم بودیم رفتیم دیدیم که از این دست شویی های اجنبی که بهشون فرهنگیه، فرنگیه، نمی دونم چی چی می گن داره و ما هم که بچه های خانواده های سنتی و بیزار از این جور قرطی بازی ها...

هیچی دیگه، همه توی اتاق بودن و به خودشون می پیچیدن تا این که یکی از بچه ها توی سالن داد زد یافتم یافتم، درست مثل سقراط خدا بیامرز که بزرگترین کشف عمرش رو کرده بود.

پریدم بیرون و فهمیدیم ذهن جست و جوگر رفیقمون تونسته 2 تا دست شویی معمولی پیدا کنه ما رفتیم تو صف و دیدیم که تمام تیم های استان ها اومدن وایستادن تو صف بیچاره ها اونام با همین مشکل رو به رو بودن و اگه تیم ما این مسأله رو حل نمی کرد ممکن بود مسابقات انجام نشه.

این خاطره ی قدیمی واسه این یادم اوفتاد که چند روزه پیش که رفته بودم پیشه پسر خالم تو شمال دست شویی شون همین طوری بود نمی دونین چه رنجی کشیدم !!!

اضطراب رضا

داستان از اونجایی شروع شد که قرار شد واسه مسابقه ی تکواندو کٌچ رضا بشم. (کچ که می دونین چیه ؟ همون که بیرون می ایسته می گه لنگش کن.) اینم اضطراب داشت خفن، یه اضطراب می گم یه اضطراب می شنوی. راند اول که داشت شروع می شد بهش گفتم: "هر وقت گفتم راست با پای چپ بزن تو سر و صورتش" اونم گفت: "باشه حلّه" و رفت تو زمین و بازی شروع شد، داد زدم گفتم: "راست" دیدم راست رو پرت کرد گفتم: "راست" بازم راست رو زد. هیچی دیگه همین طور گذشت و اومد بیرون اونم با سر و صورت سرخ، از اضطراب داشت می مرد تازه 2 امتیازم عقب بود. گفتم: "رضا من رو ببین، پای چپ رو بزار جلو پای راستم بزار عقب هر وقت گفتم راست چپ رو بزن" این بار گفت: "حلّه" و رفت تو زمین. گفتم: "راست" دیدم راست رو پرت کرد گفتم: "راست" بازم راست رو زد. هیچی اومد بیرون اونم با 4 امتیاز عقب. گفتم: "رضا به خودت مسلط باش و هر هیچی گفتم چپ رو بزن. بازم گفت: "حلّه" رو رفت تو زمین. گفتم: "چپ" راست رو زد گفتم: "راست"، راست رو زد گفتم: "بالا" راست رو رفت گفتم: "پایین" راست رو زد گفتم: "جلو" راست رو زد گفتم: "عقب" راست رو زد گفتم: "نزن" راست رو زد گفتم: "بزن" راست رو زد . . . هیچی دیگه باخت و اومد بیرون. گفتم: "چرا چپ رو نزدی؟" برگشت گفت: "آخه کی گفتی ؟؟؟؟؟؟؟".

آخه به نظر شما اینم آدمه من کچش کنم ؟؟؟